یادمان داده اند که در امتحان تاریخ بنویسیم “داریوش سوم که بود و چه کرد؟” یادمان نداده اند مردم تاریخ ساز را به اسم بشناسیم. آغامحمدخان قاجار را میشناسیم با آن همه چشمها که از مردم کرمان درآورد اما نام یکی از چشم درآمدگان را نمی دانیم. مسجد گوهرشاد را که رضاخان به گلوله بست ۶۰۰ نفر درجا کشته شدند اما نام یکی از شهدای این روز را ننوشتند. نگفتند.
انقلاب شد، امام آمد، شاه رفت و برای این سه مرحله چه خونها که از قامت رشید این ملت بر زمین ریخت. چه قلبها که تپید و جانانه تپید تا سرو بلند انقلاب ایستاده بماند. امامِ مردم که می خواست برود برای همه نوشت این مردم بودند که تاریخ را عوض کردند؛ همین پابرهنه ها، محرومین، مستضعفین. مبادا نام این جانهای تپنده را از خاطرتان ببرند.
” شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند.”
(صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۲۴۰ – پیام به سید حمید روحانی)
سیداحمد نقشه چی که بود و چه کرد؟
او هیچ مسئولیت دولتی نداشت. مدیر نبود، رئیس نبود. وزیر و وکیل نبود که نامش مثل سابق در کتابهای تاریخ بیاید. پس او که بود که همه جا در میان جمع ناظم و رکابدار تظاهرات می شد؟ لااقل او یک “مورد مطالعاتی” ببینیم.
او یکی بود از همین مردم عادی که “علیه ظلم و تحجر قیام کردند”. پسر جوانش را که راهی جبهه ها کرد تا روزهای آخر حیاتش از زبان او به همه توصیه میکرد دست از این انقلاب و اهدافش برندارید.
مردمی بودن انقلاب یعنی همین سید احمد نقشه چی ها. آیا می توان از انقلاب اسلامی گفت و این مردم فداکار را فراموش کرد؟ آیا تاریخ معاصر ایران بدون نام هایی چون سید احمد نقشه چی نوشتنی است؟ خواندنی است؟ آیا تاریخ پس از انقلاب هم باید مثل تمام دورانهای دیگر بدون مردم و فقط به نام مقامات و “سینه زنان صف اول” روایت شود؟
سید احمد نقشه چی که بود و چه کرد؟
او فرزند آمیرزا متولد ۱۳۱۵ در کاشان، کارگری بود. پیش از انقلاب در اطلاعات سازمان آب بود و پس از انقلاب از این سازمان بازنشست شد. آذر ۴۹ استخدام شده بود و باید آذر ۷۹ بازنشست میشد اما بخاطر خدمات شایسته اش دو سال بیشتر در این سازمان ماند و بعد از ۳۲ سال در سال ۸۱ صندلی اطلاعات سازمان آب را ترک کرد. طراحی نقشه قالی و فرش، هنر خانوادگی شان بود و به همین دلیل “نقشه چی” نامیده می شدند.
حسن که شهید شد سید احمد هم “پدر شهید” شد. اما این عنوانها برای او و پدران و مادران شهدای دیگر ما چندان گویا نیست. سید احمد نقشه چی بسیجی بود. بسیجی ها را روانه جبهه ها میکرد و برای تشییع پیکر آنها سنگ تمام می گذاشت. اعزام ها، تشییع ها و راهپیمایی ها حتی تا همین اواخر بدون او قطعا چیزی کم داشت. تا حاجی بود میاندار همه مراسمات جمعی انقلاب بود، ناظم و رکابدار تمام برنامه های انقلابی شهر. بی هیچ مسئولیت رسمی. میاندار قافله شهادت بود و این برای او شغل نبود. ساعت کار و اضافه کار نبود.
شبی که پس از مدتها واسطه جویی به لطف عباس محبوبی مهمان منزلش شدیم فهمیدیم یکی از خزانه های انگیزه و نشاط سالهای نورانی دهه شصت در این خانه زندگی می کند. خانه اش هم آینه خودش بود و در اولین برخورد جذابیت سادگی، زیبایی و آراستگی با نظم اشیا را به آغوش هر مهمان نثار می کرد. در را که باز می کنی تزئینات ساده اما غافلگیر کننده با یاد شهدا تو را بالای پلکانی مبهوت می کند که از یکسو ایوان روبرو را نشان می دهد و از سویی حیاط طبقه پایین با حوضی در میان خود. از همه گیراتر اما سکوت و سخن شیرین و به موقع خود اوست.
آن شب فرصت محدودی بود برای آنکه یک عمر سید احمد نقشه چی بودن را به سخن درآوریم. دیدیم که نمی شود و نمی توانیم اینهمه تجربه فعال او در لحظه لحظه روزهای پرنشاط انقلاب از دهه ۴۰ تا همین سالهای او را در یک نشست ثبت و ضبط کنیم. وسوسه شدیم بپرسیم آیا خودش متوجه روزهای خودش بوده و پرسیدیم عکسی گرفته از خود یا نه؟ چنان با آرامی از کشوهای کمد چند اتاق خانه اش آلبوم های عکس را آورد و باز ما را غرق در بهجت و شادی روزهای خود کرد که ماندیم.
حالا که چهل روز از کوچ آن مرد میاندار، آن پدر شهید و سردار، چاووش شهدای کاشان می گذرد و دیگر قامت خوش پوش و خوش خنده اش را میان خود نداریم، چه تلخ است بی تفاوتی و سکوت نسبت به خاطرات و یادهای او و بسیاری دیگر چون او. کاش لااقل سوگ سید احمد ما خواب زدگان را بیدار میکرد. کاش پس از او بتوانیم بگوییم “سید احمد نقشه چی که بود و چه کرد؟”
محسن صفایی فرد
http://mardomekashan.ir/?p=2223